مگذر ز ما که خاطر ما در قفاي تست
دل بر اميد وعده وجان در قفاي تست
سهلست اگر رضاي تو ترک رضاي ماست
مقصود ما ز دنيي و عقبي رضاي تست
زين پس چو سرفداي قفاي تو کرده ايم
ما را مران ز پيش که دل در قفاي تست
گردن ببند مينهم و سر ببندگي
خواهي ببخش و خواه بکش راي راي تست
تنها نه دل بمهر تو سرگشته گشته است
هر ذره ئي ز آب و گلم در هواي تست
آزاد گشت از همه آنکو غلام تست
بيگانه شد ز خويش کسي کاشناي تست
اي در دلم عزيزتر از جان که در تنست
جاني که در تنست مرا از براي تست
اين خسته دل که دعوي عشق تو مي کند
سوگند راستش بقد دلرباي تست
خواجو که رفت در سر جور و جفاي تو
جانش هنوز بر سرمهر و وفاي تست