صوفي گلي بچين و مرقع به خار بخش
وين زهد خشک را به مي خوشگوار بخش
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
تسبيح و طيلسان به مي و ميگسار بخش
زهد گران که شاهد و ساقي نمي خرند
در حلقه چمن به نسيم بهار بخش
راهم شراب لعل زد اي مير عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان يار بخش
يا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وين ماجرا به سرو لب جويبار بخش
اي آن که ره به مشرب مقصود برده اي
زين بحر قطره اي به من خاکسار بخش
شکرانه را که چشم تو روي بتان نديد
ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش
ساقي چو شاه نوش کند باده صبوح
گو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش