شماره ١٠٩: امشب آن مست ناز ميرسدم
امشب آن مست ناز ميرسدم
رفتن از خويش باز ميرسدم
عشق را با من امتحاني هست
نقد رشکم گداز ميرسدم
گريه و ناله عذرخواه منند
دردم افشاي راز ميرسدم
بسته ام دل بتار گيسوئي
ناز عمر دراز ميرسدم
مو بمويم طپيدن آهنگست
مگر آن دلنواز ميرسدم
بحريفان زموج مي نرسيد
آنچه از تار ساز ميرسدم
نيم از چشمت آنقدر محروم
مژه واري نياز ميرسدم
عمرها رنگ بايدم گرداند
بيخودي هم نياز ميرسدم
رنگ ميناي اعتباراتم
بر شکست امتياز ميرسدم
يارب از دست دامنش نرود
هوش اگر رفت باز ميرسدم
صبح شبنم کمين اين چمنم
از نفس هم گداز ميرسدم
محو ديدارم آنقدر (بيدل)
که بر آينه ناز ميرسدم