شماره ٢٨٥: داغ عشقم چاره جوئيها کبابم ميکند

داغ عشقم چاره جوئيها کبابم ميکند
سوختن منت گذاز ماهتابم ميکند
در محبت دشمن من انفعال ناکسي است
زان سر کو بهر راندن شرم آبم ميکند
کاش بر بنياد موهومي نميکردم نظر
فهم خود بيش از خرابيها خرابم ميکند
در عقوبت خانه ننگ دوئي افتاده ايم
ما و تو چندانکه ميبالد عذابم ميکند
گرد شبنم پيش تاز صبح ايجاد من است
خنده گل ناکرده سامان گلابم ميکند
نقطه موهومم اما عمرها شد ذره وار
عشق از ديوان خورشيد انتخابم ميکند
مخمل و ديباي جا هم گر نباشد گو مباش
بورياي فقر هم تدبير خوابم ميکند
پوست بر تن انتظار مغز معني ميکشم
آخراين جلدي ک مي بيني کتابم ميکند
شکر پيري تا کجا گويم که اين قد دوتا
صفر اعداد خيال او حسابم ميکند
سايه افسرده ام ليک التفات نيستي
آفتابم ميکند گر بي نقابم ميکند
من نميدانم کيم دربارگاه کبريا
حلقه بيرون در (بيدل) خطابم ميکند