شماره ٢٢٧: چون رشته ئي که از گهر آگاه مي شود

چون رشته ئي که از گهر آگاه مي شود
صد جاده از يک آبله کوتاه مي شود
اي قاصد يقين املت رهزنست و بس
منزل مکن بلند که بيگاه مي شود
نقاش تست کلک ازل گر نظر کني
آدم مصور از کلف ماه مي شود
بيش و کم غنا همه اسماء حاجت است
فقر آنزمان که گل کند الله مي شود
بر خاتم قناعت درويش مشربي
کم نيست اينکه نام گدا شاه مي شود
از آفت غرور حذر کن که همچو شمع
چشم از بلندي مژه ات چاه مي شود
بر همزن وقار بزرگيست گفتگو
کوه از صدا خفيف تر از کاه مي شود
چون آسمان کمال بزرگان فروتني است
وضع تواضع آب رخ جاه مي شود
هر نعمتي که مائده حرص چيده است
انجام رغبتش همه اکراه مي شود
از جاده ادب منمائيد انحراف
پا خصم دامنيست که گمراه مي شود
جز يأس نيست کر و فر لاف زندگي
هر گه نفس بلند شود آه مي شود
روزي دو از تو شکوه طالع غنيمت است
اين عالم است کار که دلخواه مي شود
(بيدل) بناله خو کن و خواهي خموش باش
اينها فسانه ايست که کوتاه مي شود