اگر معني خامشي گل کند
لب غنچه تعلبم بلبل کند
بساط جهان جاي آرام نيست
چرا کس وطن بر سر پل کند
درين انجمن مفلسان خامشند
صراحي خالي چه قلقل کند
قبا کن درين باغ جيب طرب
که از لخت دل غنچه فر گل کند
زبان را مکن پرفشان طلب
مبادا چراغ حيا گل کند
مکش سر زپستي که آوز آب
ترقي بقدر تنزل کند
چه سيل است يارب دم تيغ او
که چون بگذرد از سرم پل کند
من و ياد حسنيکه در حسرتش
جگر دامن ناله پر گل کند
زرمز دهانش نيابد اثر
عدم هم بخود کر تامل کند
زبيداد آنچشم نتوان گذشت
دلي را که او خون کند مل کند
زبس قهر و لطفش همه خوش اداست
نگه ميکند گر تغافل کند
دلت بيدماغست (بيدل) مباد
بتعطيل حکم توکل کند