ناله ما شکوها امشب ببر آورده است
نخل ماتم نوحه چندي ثمر آورده است
آبيار ريشه حسرت خيال لعل کيست
هر مژه صد خوشه سامان گهر آورده است
اي محيط عشق بر کمظرفي دل رحمتي
آبشد اين قطره تا يک چشم تر آورده است
خون ما را دستگاه يک رگ گل هم کجاست
تيغ قاتل رنگ وهمي در نظر آورده است
ناصحا زحمت مکش کز دشت پرشور جنون
حلقه زنجير مجنون گوش کر آورده است
سرکشيها چون هلال اينجا بجز تسليم نيست
تا کسي تيغي برون آرد سپر آورده است
شاخ گل از رنگ عشرت بسکه بي سرمايه بود
قطره خوني بچندن نيشتر آورده است
درد عشق و مژده راحت زهي فکر محال
اين خبر يارب کدامين بي خبر آورده است
کيست تا سازد زراه و رسم هستي آگهم
عشق خاکم را زصحراي دگر آورده است
انتظار جلوه ئي داريم و از خود ميرويم
نارسائي زور بر مد نظر آورده است
تنگناي بيضه (بيدل) گوشه آرام بود
شد پريشان مرغ دل تا بال و پر آورده است