شماره ٦٨: سرشکم نسخه ديوانه کيست

سرشکم نسخه ديوانه کيست
جگر آئينه دار شانه کيست
جنون مي جوشد از طرز کلامم
زبانم لغزش مستانه کيست
دلم گر نيست فانوس خيالت
نفس بال و پر پروانه کيست
زخود رفتم ولي بوئي نبردم
که رنگم گردش پيمانه کيست
خموشي ناله مي گردد مپرسيد
که آن ناآشنا بيگانه کيست
ندارد مزرع امکان دميدن
تبسم آبيار دانه کيست
نياورديم مژگاني فراهم
نمک پاش جگر افسانه کيست
شعورم رنگ گرداند از که پرسم
زخود رفتن ره کاشانه کيست
گداز دل که سيل خانمانهاست
عرق پرورده ديوانه کيست
دل عاشق باستغنا نيرزد
خموشي وضع گستاخانه کيست
به پيري هم نفهميديم افسوس
که دنيا بازي طفلانه کيست
بدير و کعبه کارت چيست (بيدل)
اگر فهميده ئي دل خانه کيست