سرخط درس کمالت منتخب داني بس است
از کتاب ما و من سطر عدم خواني بس است
چند بايد چيدن اي غافل بساط اعتبار
از متاع کار و بارت آنچه نتواني بس است
تا درين محفل چراغ عافيت روشن کني
پرده فانوس رازت چشم قرباني بس است
تا توان از خجلت اظهار هستي آب شد
از لباس نيستي يک اشک عرياني بس است
رفته ئي از خود اقامت آرزوئيهات چند
نقش پائي گر درين ويرانه بنشاني بس است
عجز بنيادت گر از انصاف دارد پايه ئي
از رعونت اينکه خود را خاک ميداني بس است
نيست از خود رفتن ما قابل بازآمدن
گر عنانها برنگردد رنگ گرداني بس است
در محيط انقلاب اعتبارات غنا
کشتي درويش ما گر نيست طوفاني بس است
امتياز محو او و بر آب و گل موقوف نيست
عنصر کيفيت آئينه حيراني بس است
اي حباب اجزاي موجي سازت از خود رفتنست
يک تامل وار اگر با خود فروماني بس است
بر خط تسليم رو (بيدل) که مانند هلال
پاي سير آسمانت نقش پيشاني بس است