شماره ١٨٥: پيريم پيغامي از رمز سجود آورده است

پيريم پيغامي از رمز سجود آورده است
يک گريبان سوي خاکم سر فرود آورده است
شبهه پيمائيست تحقيق خطوط ما و من
کلک صنع اينجا سياهي در نمود آورده است
اندکي ميبايد از سعي نفس آگه شدن
تا چه دامن آتش ما را بدود آورده است
ذوق شهرت دارم اما از نگونيهاي بخت
در نگين نامم هبوطي بي صعود آورده است
زندگي را چون شرر سامان بيداري کجاست
آنقدر چشمي که مي بايد غنود آورده است
گر باين رنگست طرح بازي نراد دهر
ديرتر از دير گيريد آنچه زود آورده است
صورت اقبال و ادبار جهان پوشيده نيست
آسمان يک صبح و شامي در وجود آورده است
ماجرا کم کن ز نيرنگ بد و نيکم مپرس
من عدم بودم عدم چيزي که بود آورده است
گوش پيدا کن که (بيدل) از کتاب خامشان
معني کز هيچکس نتوان شنود آورده است