چوبا نوار قدم آن مهر عالمتاب نزديکست
بآن نسبت که پندارتري با آب نزديک است
نواي (نحن اقرب) ازفسون زخمه مي جوشد
ولي با ساز او اين نغمه بي مضراب نزديک است
درين دريا همان پيچيدگي گرداب مي باشد
خيال است آنکه با گرداب پيچ و تاب نزديک است
حضور کعبه مي بينم خيال آستانت را
بيادش چون بنالد سجده ام محراب نزديک است
چون در آئينه رنگش تماشا کرده ئي (بيدل)
گرش انسان کامل خواني از آداب نزديک است