شماره ٢٨٨: نام خود را تا برسوائي علم داريم ما

نام خود را تا برسوائي علم داريم ما
از ملامت کي بدل يکذره غم داريم ما
از قناعت بود ما را دستگاه همتي
چون هما در ظل بال خود کرم داريم ما
بر اميد آنکه يابيم از دهان او نشان
روي خود را جانب ملک عدم داريم ما
در حرم گه شيخ و گاهي راهب بتخانه ايم
هر کجا باشيم (بيدل) يک صنم داريم ما