شماره ٢٣٠: عمريست ناز ديده تر ميکشيم ما

عمريست ناز ديده تر ميکشيم ما
از اشک انتظار گهر ميکشيم ما
تسخير حسن در خور حيرت نگاهي است
صيد عجب بدام نظر ميکشيم ما
دامن کشان زناز بهر سو گذر کني
چون سايه زير پاي تو سر ميکشيم ما
از خلق اگر کناره گرفتيم مفت ماست
کشتي زچار موج خطر ميکشيم ما
پرواز ما سري نکشيد از شکست بال
امروز ناله هم ته پر ميکشيم ما
اي چرخ پاس آه دل خسته لازم است
اين رشته را زپاي گهر ميکشيم ما
عمريست در ادبکده وضع خامشي
از ناله انتقام اثر ميکشيم ما
شمع خموش انجمن داغ حيرتيم
خميازه خمار نظر ميکشيم ما
داغ سپهر مرهم کافور مي برد
زين آه کز جگر چو سحر ميکشيم ما
همچون نفس بناي جهان بر تردد است
در منزليم و رنج سفر ميکشيم ما
فرصت کفيل اين همه شوخي نميشود
آئينه بروي شرر ميکشيم ما
(بيدل) بجرم آنکه چو آئينه ساده ايم
خاکستر است آنچه بسر ميکشيم ما