چهار چيزست آيين مردم هنري
که مردم هنري زين چهار نيست بري
يکي سخاوت طبعي چو دستگاه بود
به نيکنامي آن را ببخشي و بخوري
دو ديگر آنکه دل دوستان نيازاري
که دوست آينه باشد چو اندرو نگري
سه ديگر آنکه زبان را به گاه گفتن زشت
نگاه داري تا وقت عذر غم نخوري
چهارم آنکه کسي کو به جاي تو بد کرد
چو عذر خواهد نام گناه او نبري