يک دو منک مي سه تن به چار جوانب
پنج قدح شش زمان بخورده و خفته
هفت فلک شد گوا که هشت تن از دل
نه ره ده بار در مدح تو سفته
مفخر دهري بده زبان و بنه روي
هشت جنان هفت چرخ مدح تو گفته
مي شش و نان پنج من چهار مني گوشت
زين سه دو دارم يکي فرست نهفته
وزير ملک پرور صدر دنيي
زهي احسان تو دنيي گرفته
وفا در طبع تو تسکين گزيده
سخا در دست تو ماوي گرفته
جهان در آفتاب دولت تو
وطن در سايه طوبي گرفته
ز دارالملک اقبال تو ترمد
جلال گنبد اعلي گرفته
ز اقبال تو درج گوهر کون
فروغ گوهر معني گرفته
فلک در پيش عالي درگه تو
ز حيرتها کم دعوي گرفته
حسام فتح تو دنيي گشاده
کمند خير تو عقبي گرفته