شماره ٣٦٧: اي معدن ناز، ناز تا کي؟

اي معدن ناز، ناز تا کي؟
بر من در تو فراز تا کي؟
در حسرت يک نظر بمرديم
چشم تو به خواب ناز تا کي؟
تو ابروي خويش مي پرستي
در قبله کج نماز تا کي؟
شمعم خواني و سوزيم زار
بر سوخته ها گداز تا کي؟
بس نيست هلاک من به زلفت
ديگر شب من دراز تا کي؟
تيري که بر سينه خورد محمود
در کشمکش اياز تا کي؟
بخل تو براي نيم بوسي
بر خسرو پاک باز تا کي