شماره ٢٦٦: هيچ شکر چو آن دهان ديدي؟

هيچ شکر چو آن دهان ديدي؟
هيچ تنگ شکر چو آن ديدي؟
اين زمانت که در کنار آمد
جز کمر هيچ در ميان ديدي؟
در چمن همچو شمع مجلس ما
طوطي آتشين زبان ديدي؟
در سخن جز شراب آتش فام
ز آب آتش نشان نشان ديدي؟
راستي را شمايل قد او
هيچ در سرو بوستان ديدي؟
پرتو روي او بگو روشن
هيچ در ماه آسمان ديدي؟
همچو غرقاب عشق او، خسرو
هيچ درياي بيکران ديدي؟