شماره ١٤٧: مه به زلف تو گر شود بسته

مه به زلف تو گر شود بسته
هر زمان خوب تر شود بسته
گر به زلف تو چشم بگشايم
موي در مو نظر شود بسته
چون گشايي دهان شيرين را
تنگهاي شکر شود بسته
گر ز جورت به چرخ ناله کنم
چرخ را هفت در شود بسته
ديده کز خواب بسته مي نشود
هم به خون جگر شود بسته
از دم سرد من عجب نبود
آب چشمم اگر شود بسته
بنده خسرو که دل به مهر تو بست
کي به مهر دگر شود بسته