شماره ٨٠: همي گويم که وقتي، ز آن مشتاقان مجنون شو

همي گويم که وقتي، ز آن مشتاقان مجنون شو
تو، نافرمان بدخو را نمي گويم که اکنون شو
چه حاجت نامه هاي درد ما را مهر و اکردن
ببين عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو
من امشب جان شيرين در سر و کار وفا کردم
تو در دولت بمان جاويد هر روزي بر افزون شو
بده سر جرعه و درکش ز جام شوق، اي زاهد
پس آنگه پاي کوبان پيش آن لبهاي ميگون شو
به ديوار خرابات اوفگندم خرقه رسمي
حلالت کردم، اي دزد، از درون بستان و بيرون شو
مسافر مي شود مهمان و دل همراه او، اي جان
هنوز او فرصتي دارد تو باري پيش ازو خون شو
نيايد عاقلان را، خسروا، سوداي تو باور
گر اين را محرمي خواهي، به گورستان مجنون شو