شماره ٥٦: از من، اي ساده پسر، دور مشو

از من، اي ساده پسر، دور مشو
برشکسته مگذر دور مشو
گر چه سر تا به قدم از نمکي
هم از اين خسته جگر دور مشو
مردنم از غم تو نزديک است
يک زمانيم ز سر دور مشو
مرو از پيش من و بهر خدا
مطلق از پيش نظر دور مشو
تري ديده پر خون ديدي
وه کزين ديده تر دور مشو
لب به خسرو ده و آنگاه به لاغ
با مگس گو، ز شکر دور مشو