شماره ٦٧٦: من آن ترک طناز را مي شناسم

من آن ترک طناز را مي شناسم
من آن شوخ بدساز را مي شناسم
مبينيد تا مي توانيد در وي
که من آن سرانداز را مي شناسم
نبينم به سويش ز بيم دو چشمش
که آن هر دو غماز را مي شناسم
شبم تازه شد جان به دشنام مستي
تو بودي، من آواز را مي شناسم
ز من پرس ذوق سخنهاي خسرو
که من آن ره ساز را مي شناسم