شماره ٦٦٦: گل دل تازه گردد از دم خم

گل دل تازه گردد از دم خم
دل گل زنده گردد از نم خم
روح پاکت است چشم عيسي جام
و اشک لعل است خون مريم خم
تا شوي محرم حريم حرم
غوطه اي خور به آب زمزم خم
در شبستان مي پرستان کش
شاهد جام را ز طارم خم
خيز تا صبحدم فرو شوييم
گل رويين قدح به شبنم خم
داد عيش از ربيع بستانم
به طلوع مه محرم خم
جان خسرو مگر به وقت صبوح
همچو ساغر برآمد از غم خم