شماره ٤٩٥: ما عاشق روي نيکوانيم

ما عاشق روي نيکوانيم
ديوانه شکل هر جوانيم
هر جا که چکيد خوي ز خوبان
ما خون ز دو چشم خود چکانيم
هر چند ز عشق موي گشتيم
بر خاطر نازکان گرانيم
ما زنده نه ايم جز به يک دوست
نه يک تن و نه هزار جانيم
هجر است کمين جان گرفته
جانا، تو بيا که زنده ماييم
دل خود ز غمت دگر نمانده
کان عمر حساب را ندانيم
تلخي منما که شوربختيم
شمشير مکش که بي زبانيم
گر سنگ زني و گر دهي قوت
خسرو سگ تست و ما همانيم