شماره ٤٠٢: چون سبزه بر دميد ز گلزار يار خط

چون سبزه بر دميد ز گلزار يار خط
دارم غبار خاطر از آن مشکبار خط
جانا، محقق است که جز کاتب ازل
بر برگ لاله ات ننوشت از غبار خط
ياقوت جوهر دهنت آب زندگيست
کز وي مدام زنده بود خضروار خط
مشک خطت که هست روان تر ز آب جوي
بر خوانده ام نديده شد، اي گلعذار، خط
از تو دلم به باغ و بهاري نمي کشد
باغ من است روي تو و نوبهار خط
يارب، چه خوش به خامه تقدير دست صنع؟
بنوشته است بر ورق روي يار خط
خسرو، چه وجه بود که ناديده روي او
آرد لبش به خون من دلفگار خط