شماره ٣٤٢: ماييم و شبي و يار در پيش

ماييم و شبي و يار در پيش
جام مي خوشگوار در پيش
وقت چمن و شکفته باغي
بي زحمت خارخار در پيش
گل آمده و خزان گشته
دي رفته و نوبهار در پيش
من بيهش و مست يار و يارم
ني مست و نه هوشيار در پيش
دستم به لب و نظر به رويش
مي بر کف و لاله زار در پيش
رفت آنکه چو غنچه بود يک چند
در بسته و پرده دار در پيش
امروز چو شاخ گل به صد لطف
آمد ز براي يار در پيش
اي دور فلک، اگر ترا هست
وقتي به ازين بيار در پيش
مست حق را که هست با دوست
زين گونه هزار کار در پيش
خسرو، مي ناب کش که زين پس
نارد فلکت خمار در پيش