شماره ٢٢٨: گر چه خوبان ز مه فزون باشند

گر چه خوبان ز مه فزون باشند
پيش آن ماه من زبون باشند
مردماني که روي او ديدند
تا بباشند سرنگون باشند
گفتمش «بنده ايم » گفت «خموش
تو چه داني که بنده چون باشند»؟
يار مهمان تست، اي ديده
مردمان را بگو برون باشند
اي دل خون گرفته، عشق مباز
که بتان تشنگان خون باشند
عافيت را به خواب مي جويند
دردمندان که بي سکون باشند
عقل درد سر است، زين معني
عارفان عاشق جنون باشند
تو برون رو ز سينه ام، کاي جان
يار ياران ز در درون باشند
عشق بازي ز خسرو آموزند
ليلي و مجنون ار کنون باشند