شماره ٣٠: دي زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود؟

دي زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود؟
وان در همي به سلسله پرشکن چه بود؟
آلوده خمار چرا بود نرگسش؟
پژمردگيش در گل و در نسترن چه بود؟
آن لحظه کامد ار نه فرشته ست يا پري
گاه نظاره مردن هر مرد و زن چه بود؟
خون من و مي دگران گر نخورده بود
آن رنگ خون و بوي ميش در دهن چه بود؟
اين شاديم بکشت که خوش بود با همه
و آن برشکستنش به کرشمه ز من چه بود؟
رخ جمله را نمود و مرا گفت، تو مبين
زين نفف مست و بيخبرم، کاين سخن چه بود؟
سيري ز جان نبود، گر اين خون گرفته را
سيراب ديدنش سوي آن غمزه زن چه بود؟
گر جان يوسف از عدم اين سو نيامده ست
آن تن که ديدمش به ته پيرهن چه بود؟
کشتن صلاح بود، چو رسوا شديم، از آنک
تدبير پرده پوشي ما جز کفن چه بود؟
دوش آن زمان که رفت ز پيش تو، خسروا
چون ماند جان و دل چه شد و حال تن چه بود؟