شماره ٤٦: ز رسم و راه شريعت نکرده ام تحقيق

ز رسم و راه شريعت نکرده ام تحقيق
جر اينکه منکر عشق است کافر و زنديق
مقام آدم خاکي نهاد در يابند
مسافران حرم را خدا دهد توفيق
من از طريق نه پرسم رفيق مي جويم
که گفته اند نخستين رفيق و باز طريق
کند تلافي ذوق آن چنان حکيم فرنگ
فروغ باده فزون تر کند بجام عقيق
هزار بار نکوتر متاع بي بصري
ز دانشي که دل او را نمي کند تصديق
به پيچ و تاب خرد گر چه لذت دگر است
يقين ساده دلان به ز نکته هاي دقيق
کلام و فلسفه از لوح دل فرو شستم
ضمير خويش گشادم به نشر تحقيق
ز آستانه ي سلطان کناره مي گيرم
نه کافرم که پرستم خداي بي توفيق