شماره ٣٨: درين ميخانه اي ساقي ندارم محرمي ديگر

درين ميخانه اي ساقي ندارم محرمي ديگر
که من شايد نخستين آدمم از عالمي ديگر
دمي اين پيکر فرسوده را سازي کف خاکي
فشاني آب و از خاک آتش انگيزي دمي ديگر
بيار آن دولت بيدار و آن جام جهان بين را
عجم را داده ئي هنگامه ي بزم جمي ديگر