شماره ١٤: فصل بهار اين چنين بانگ هزار اين چنين

فصل بهار اين چنين بانگ هزار اين چنين
چهره گشا، غزل سرا، باده بيار اين چنين
اشگ چکيده ام ببين هم به نگاه خود نگر
ريز به نيستان من برق و شرار اين چنين
باد بهار را بگو پي بخيال من برد
وادي و دشت را دهد نقش و نگار اين چنين
زاده ي باغ و راغ را از نفسم طراوتي
در چمن تو زيستم با گل و خار اين چنين
عالم آب و خاک را بر محک دلم بساي
روشن و تار خويش را گير عيار اين چنين
دل بکسي نباخته با دو جهان نساخته
من بحضور تو رسم، روز شمار اين چنين
فاخته ي کهن صفير ناله ي من شنيد و گفت
کس نسرود در چمن نغمه ي پار اين چنين