روز ديگر که وقت ميدان شد
باز شه را هواي جولان شد
آمد و کرد هم عناني او
شد مشرف بهم زباني او
گفت: شاها، رسيد فصل بهار
معتدل شد براي ليل و نهار
همه روي زمين گلستان شد
موسم باغ و وقت بستان شد
سبزه از برف شد عيان امروز
عالم پير شد جوان امروز
ابر نيسان بکوهسار آمد
باز آبي بروي کار آمد
هيچ داني که سيل چون شده است؟
از سر کوه سرنگون شده است
سبزه بر هر طرف فگنده بساط
بر زمين پا نميرسد ز نشاط
از گهرهاي شبنم و ژاله
شد مرصع پياله لاله
ژاله و لاله از سياهي داغ
آشيان کرده زاغ و بيضه زاغ