شماره ٧٣: خوش آنکه نشينيم ميان گل و لاله

خوش آنکه نشينيم ميان گل و لاله
ماه و تو به کف شيشه و در دست پياله
در طرف چمن ساقي دوران مي عشرت
در ساغر گل کرده و پيمانه لاله
بر سرو و سمن لؤلؤ تر ريخته باران
بر لاله و گل در و گهر بيخته ژاله
وز شوق رخ و قامت تو پيش گل و سرو
بلبل کند افغان به چمن فاخته ناله
اي دلبر گلچهره که مشاطه صنعت
بالاي گل از سنبل تر بسته کلاله
آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد
گل ساغر و نرگس قدح و لاله پياله
عيد است و به عيدي چه شود گر به من زار
يک بوسه کني زان لب جان بخش حواله
گفتي چه بود کار تو هاتف همه عمر
هر روز دعا گوي توام من همه ساله