به گردون مي رسد فرياد يارب ياربم شب ها
چه شد يارب در اين شب ها غم تاثير يارب ها
به دل صدگونه مطلب سوي او رفتم ولي ماندم
ز بيم خوي او خاموش و در دل ماند مطلب ها
هزاران شکوه بر لب بود ياران را ز خوي تو
به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لب ها
نداني گر ز حال تشنگان شربت وصلت
ببين افتاده چون ماهي طپان بر خاک طالب ها
جدا از ماه رويت عاشقان از چشم تر هر شب
فرو ريزند کوکب تا فرو ريزند کوکب ها
چسان هاتف بجا ماند کسي را دين و دل جايي
که درس شوخي آموزند طفلان را به مکتب ها