مناجات در اعتصام و التجا از موطن خوف به مأمن رجا

اي تن ما ز تو چون موي از بيم
فرق وار از تو دل ما به دو نيم
تيغ بيمت همه را در خون غرق
دارد اينک اثر تيغ به فرق
روبهانيم ز خاري رنجه
واي اگر شير زند سر پنجه
گر چه از حيله و مکريم دلير
حيله ها را شکند حمله شير
تا ز تو حکم اماني نرسد
تن اميد به جاني نرسد
بنده جامي که در افزايش توست
چشم بر بخشش و بخشايش توست
بخششي ورز و ببخشاي بر او
گر نبخشايي اي واي بر او
از جحيم سخطش ايمن دار
در نعيم کرمش ساکن دار
چشم جانش به رخت روشن کن
گلخن دهر بر او گلشن کن
به صف اهل صفايش برسان
به قدمگاه رجايش برسان