آغاز

بسم الله الرحمن الرحيم

المنة لله که به خون گر خفتيم
يکچند چو غنچه عاقبت بشکفتيم
از کشمکش دهر بسي آشفتيم
کز گوهر راز سبحه واري سفتيم
سبحان الله اين چه گوهرهاست که در نيسان احسان از رشحات سحاب فضل در صدف صدق گرد آمده و به دستياري غواص فکرت از قعر بحر حکمت به ساحل نطق افتاده ناطقه هر يک را به مثقب تأمل سفته و به الماس تعمق به غور آن فرو رفته آنگاه به رشته مناسبت و علاقه ملايمت با يکديگر سمت التيام و صورت انتظام داده الحق سبحه اي آمده است که اگر مسبحان مجامع قدس دست به دستش گردانند رواست و اگر مقدسان مجالس انس به انگشتش فراهم نمايند به آن سزاست، استغفرالله چه مي گويم صدف پاره اي چند بي مقدار است بر هم ريخته و خزف ريزه اي چند بي اعتبار با يکديگر آميخته لعب کودکان را لايق و طبع ديوانگان را موافق نه بالغ نظران را با آن کاري و نه کامل خردان را از آن اعتباري، چون مقالات مستان همه بيهوده و چون خيالات تنگدستان به غرض آلوده و با اين همه اميد مي دارم که پردگيان نشيمن معني را پيرايه جمال گردد و جلوه نمايان انجمن دعوي را سرمايه کمال.