تمثيل

مرده لوزينه پز چو از کينه
سازد از سير حشو لوزينه
شکل لوزينه مي زند فرياد
هستم از سير و بوي او آزاد
ليک حشوش به طعم گويد و بوي
حشو لوزينه بين و حشو مگوي
چون معارف به آخر انجامد
شيخ از گفت و گو بيارامد
مرده قوال را دهند آواز
تا کند پرده سماع آغاز
جنبد از گوشه اي بد آوازي
نغمه سازي ترانه پردازي
نغمه سازي که دف گرفته به چنگ
آيدش نغمه خارج آهنگ
بس که بلغم شود گلوگيرش
سرفه آيد به جاي تحريرش
حلقش از صوت پرخراش درد
گردن ذوق را به اره برد
قول قوال چون بدين منوال
گرم شد جست صوفيي في الحال
ديگران هم موافقت کردند
مي ز جام موافقت خوردند
يکي از چپ يکي ز راست دوان
گردشان حلقه بسته پير و جوان
هيچ يک را به دل قبولي نه
پاي کوبان ولي اصولي نه
همه بر بانگ ناي و دف رقصان
ليک رقصان به جانب نقصان