شماره ٧٣٦: جان جاني و جان صد جاني

جان جاني و جان صد جاني
مي زني نعره هاي پنهاني
هر کي کر نيست بشنود وصفت
نعل معکوس و خفيه مي راني
غير احمق به فهم اين نرسد
عارت آيد از اين لت انباني
سد پيش و پس تو اين عارست
که سرافراز و قطب خلقاني
چون گريزي از اين فزون گردد
کاي فلان فارغست زين فاني