شماره ٧١٤: آن به که مرا تمکين نکني

آن به که مرا تمکين نکني
تا همچو خودم گرگين نکني
بر روي منه تو دست مرا
تا مست مرا غمگين نکني
تو رنگرزي، تو نيل پزي
هان کآينه را، زنگين نکني
اي خواجه، بهل، فتراک مرا
تا خنگ مرا بي زين نکني
از دور ترک زانو بزني
زانوي مرا بالين نکني
تو هرچه کني داعي توم
هرچند که تو آمين نکني
دل را بروم، ملک تو کنم
تا تو دل خود پرکين نکني
رخساره کنم وقف قدمت
تا تو رخ خود پرچين نکني
خاموش کنم، طبلک نزنم
تا از دل و جان تحسين نکني