شماره ٦٥٩: بيا بيا که چو آب حيات درخوردي

بيا بيا که چو آب حيات درخوردي
بيا بيا که شفا و دواي هر دردي
بيا بيا که گلستان ثنات مي گويد
بيا بيا بنما کز کجاش پروردي
بيا بيا که به بيمارخانه بي قدمت
نمي رود ز رخ هيچ خسته اي زردي
برآ برآ هله اي آفتاب چون بي تو
نمي رود ز هوا هيچ تلخي و سردي
برآ برآ هله اي مه که حيف بسيارست
که ديده ها همه گريان و تو در اين گردي
بيا بيا که ولي نعمت همه کوني
که مخلص دل حيران و مهره نردي
بيا بيا و بياموز بنده خود را
که در امامت و تعليم و آگهي فردي