شماره ٦١٣: به خاک پاي تو اي مه هر آن شبي که بتابي

به خاک پاي تو اي مه هر آن شبي که بتابي
به جاي عمر عزيزي چو عمر ما نشتابي
چو شب روان هوس را تو چشمي و تو چراغي
مسافران فلک را تو آتشي و تو آبي
در اين منازل گردون در اين طواف همايون
گر از قضا مه ما را به اتفاق بيابي
اگر چه روح جهانست و روح سوي ندارد
ثواب کن سوي او رو اگر چه غرق ثوابي
بگو به تست پيامي اگر چه حاضر جاني
جواب ده به حق آنک بس لطيف جوابي
هزار مهره ربودي هنوز اول بازيست
هزار پرده دريدي هنوز زير نقابي
چه ناله هاست نهان و چه زخم هاست دلم را
زهي رباب دل من به دست چون تو ربابي
دلم تو را چو ربابي تنم تو را چو خرابي
رباب مي زن و مي گرد مست گرد خرابي
همه ز جام تو مستند هر يکي ز شرابي
ز جام خويش نپرسي که مست از چه شرابي
کجاست ساحل دريا دلا که هر دم غرقي
کجاست آتش غيبي که لحظه لحظه کبابي