شماره ٦١٢: گاه چو اشتر در وحل آيي

گاه چو اشتر در وحل آيي
گه چو شکاري در عجل آيي
کجکنن اغلن چند گريزي
عاقبت آخر در عمل آيي
در سوي بي سو مي رو و مي جو
تا کي اي دل در علل آيي
در طلبي تو در طرب افتي
در نمدي تو در حلل آيي
دردسر آيد شور و شر آيد
عاشق شو تا بي خلل آيي
نفخ کند جان در دل ترسان
مطرب جويي در غزل آيي
چونک قويتر دردمد آن ني
در رخ دلبر مکتحل آيي
چنگ بگيري ننگ پذيري
فاعل نبوي مفتعل آيي
از غم دلبر در برش افتي
در کف اويي در بغل آيي
فکر رها کن ترک نهي کن
زانک ز حيرت با دول آيي
فکر چو آيد ضد ورا بين
زين دو به حيرت محتمل آيي
زانک تردد آرد به حيرت
زين دو تحول در محل آيي
ز اول فکرت آخر ره بين
چند به گفتن منتقل آيي