شماره ٦٠٧: خوشدلم از يار همچنانک تو ديدي

خوشدلم از يار همچنانک تو ديدي
جان پرانوار همچنانک تو ديدي
از چمن يار صد روان مقدس
در گل و گلزار همچنانک تو ديدي
هر کي دلي داشت زين هوس تو ببينش
بي دل و بي کار همچنانک تو ديدي
هر نظري کو بديد روي تو را گشت
خواجه اسرار همچنانک تو ديدي
صورت منصور دانک بود بهانه
برشده بر دار همچنانک تو ديدي
هست بر اوميد گلستان تو جان ها
ساخته با خار همچنانک تو ديدي
عشق چو طاووس چون پريد شود دل
خانه پرمار همچنانک تو ديدي
عشق گزين عشق بي حيات خوش عشق
عمر بود بار همچنانک تو ديدي
در دل عشاق فخر و ملک دو عالم
ننگ بود عار همچنانک تو ديدي
عشق خداوند شمس دين که به تبريز
جان کند ايثار همچنانک تو ديدي