شماره ٥٩٩: قصر بود روح ما ني تل ويرانه اي

قصر بود روح ما ني تل ويرانه اي
همدم ما يار ما ني دم بيگانه اي
باديه اي هايلست راه دل و کي رسد
جز که دل پردلي رستم مردانه اي
ني دل خصم افکني بل دل خويش افکني
ني دل تن پروري عاشق جانانه اي
چونک فروشد تنش در تک خاک لحد
رست درخت قبول از بن چون دانه اي
عاشق آن نور کيست جز دل نورانيي
فتنه آن شمع چيست جز تن پروانه اي
مسرح روح الله است جلوه روح القدس
زانک ورا آفتاب هست عزبخانه اي