شماره ٤٨٤: باوفاتر گشت يارم اندکي

باوفاتر گشت يارم اندکي
خوش برآمد دي نگارم اندکي
دي بخنديد آن بهار نيکوان
گشت خندان روزگارم اندکي
خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکي
صبحدم آن صبح من زد يک نفس
زان نفس من برقرارم اندکي
ابر من دي بر لب دريا نشست
خاک شو تا بر تو بارم اندکي
خوش ببارم خاک را گل ها دهم
باش کاندر دست خارم اندکي
مهلتم ده خوش به خوش از سر مرو
صبر کن تا سر بخارم اندکي
ني غلط گفتم که اندر عشق او
کافرم گر صبر دارم اندکي