شماره ٤٧٢: قره العين مني اي جان بلي

قره العين مني اي جان بلي
ماه بدري گرد ما گردان بلي
صد هزاران آفرين بر روي تو
مي فرستد حوري و رضوان بلي
اي چراغ و مشعله هفت آسمان
خاکيان را آمدي مهمان بلي
از کمال رحمت و شاهنشهي
گنج آيد جانب ويران بلي
سرو رحمت چون خرامان شد به باغ
يابد ابليس لعين ايمان بلي
چون شکستي شيشه درويش را
واجب آيد دادن تاوان بلي
ملک بخشد مالک الملک از کرم
علم بخشد علم القرآن بلي
آفتابي چون ز مشرق سر زند
ذره ها آيند در جولان بلي
جاء ربک و الملائک چون رسيد
هر محال اکنون شود امکان بلي
در فتوح فتحت ابوابها
گرددت دشوارها آسان بلي
امشب اي دلدار خواب آلود من
خواب را راني ز نرگسدان بلي
چشم نرگس چون به ترک خواب گفت
بر خورد از فرجه بستان بلي
مغز خود را چون ز غفلت پاک روفت
بو برد از گلبن و ريحان بلي
روز تا شب مست و شب تا روز مست
سخت شيرين باشد اين دوران بلي
بلبلا بر منبر گلبن بگو
هست محسن درخور احسان بلي
چون فزون شد اشتهاي مستمع
سنگ آرد منطق لقمان بلي
از ديار مصر مر يعقوب را
ريح يوسف شد سوي کنعان بلي
گر خمش باشي و سر پنهان کني
سر شود پيدا از آن سلطان بلي
خامشي صبر آمد و آثار صبر
هر فرج را مي کشد از کان بلي