شماره ٤٦١: هله آن به که خوري اين مي و از دست روي

هله آن به که خوري اين مي و از دست روي
تا به هر جا که روي خوشدل و سرمست روي
چرخ گردان به تو گردد که تو آب اويي
ماه چرخي چه زيان دارد اگر پست روي
ماهيي ليک چنان مست توست آن دريا
همه دريا ز پي آيد چو تو در شست روي
صدقات همه شاهان که سوي نيست رود
رو سوي هست نهد چون تو سوي هست روي
سابق تيزرواني تو در اين راه دراز
وز ره رفق تو با اين دو سه پابست روي
کسب عيش ابد آموز ز شمس تبريز
تا در آن مجلس عيشي که جنان است روي