شماره ٣٧٨: آخر اي دلبر تو ما را مي نجويي اندکي

آخر اي دلبر تو ما را مي نجويي اندکي
آخر اي ساقي ز غم ما را نشويي اندکي
آخر اي مطرب نگويي قصه دلدار ما
گر نگويي بيشتر آخر بگويي اندکي
گر بدي گفتند از من من نگفتم بد تو را
اين قدر گفتم که يارا تنگ خويي اندکي
در جمال و حسن و خوبي در جهانت يار نيست
شکرستاني وليکن ترش رويي اندکي
اين غزل را بين که خون آلود از خون دل است
بوي خون دل بيابي گر ببويي اندکي