در خون دلم رسيد فتوي
از جمله مفتيان معني
با خلق بگو که دور باشيد
از زرق من و فسوس دعوي
با دل گفتم چنين خوش استت
دل نعره زنان که آري آري
برداشت ربابکي دل من
بنواخت که ما خوشيم يعني
کان طعنه از اين سوي وجود است
آن جا که منم کجاست طعني
آن جا که منم چو من نگنجم
گنجد دگري بگو که ني ني
تا من باشي تو او نبيني
زيرا که شب است و چشم اعمي
تا چشم تو اين بود چه بيني
در بتگه نفس نقش ماني
اي عاجز خويش رو به تبريز
در شمس الدين گريز باري