شماره ٣١٤: من پار بخورده ام شرابي

من پار بخورده ام شرابي
امسال چه مستم و خرابي
من پار ز آتشي گذشتم
امسال چرا شدم کبابي
من تشنه به آب جوي رفتم
ماهي ديدم ميان آبي
شيران همه ماهتاب جويند
من شيرم و يار ماهتابي
از درد مپرس رنگ رخ بين
تا رنگ بگويدت جوابي
جانم مست است و تن خراب است
مستي است نشسته در خرابي
اين هر دو چنين و دل چنينتر
کز غم چو خري است در خلابي
يک لحظه مشو ملول بشنو
تا باشدت از خدا ثوابي