کجاييد اي شهيدان خدايي
بلاجويان دشت کربلايي
کجاييد اي سبک روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوايي
کجاييد اي شهان آسماني
بدانسته فلک را درگشايي
کجاييد اي ز جان و جا رهيده
کسي مر عقل را گويد کجايي
کجاييد اي در زندان شکسته
بداده وام داران را رهايي
کجاييد اي در مخزن گشاده
کجاييد اي نواي بي نوايي
در آن بحريد کاين عالم کف او است
زماني بيش داريد آشنايي
کف درياست صورت هاي عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفايي
دلم کف کرد کاين نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مايي
برآ اي شمس تبريزي ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضيايي